آریوآریو، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

آریو قشنگ روزگار من

من و شیطونی هام

اینجا خونمونه شب یلداست ؛من سرم خورده به میز گریه کردم  I LOVE YOU PMC پسرم ،گلم،عشقم زمان داره مثل برق میگذره... حالا دیگه 6 ماهگی رو تموم کردی و من هنوز دارم به این فکر میکنم که تو پاداش کدوم کار خوب منی که خدا منو لایق داشتن تو دونسته     یک هفته قبل از پایان 6 ماهگی چهار دست و پا رفتن رو شروع کردی و همه جا دنبال من در حرکتی موقع تعویض پوشک مدام در حل فراری اینجا هم به زور نگهت داشته بودم بعد هم الفرار از قیافه ات کاملا معلومه که چه کش و قوسی داشتیم با هم و اما نشستن.... نشستن بلدی ولی دوست نداری بشینی در هر حال به فکر خراب کاری هستی آریو گوشی منو تو برداشتی؟؟؟ نهههههه  کوو...
12 دی 1391

تعقیب و گریز در خانه

سلام پسر نازم ماشالله داری بزرگ میشی هر روزم با یه شیرین کاری دل منو شاد میکنی عزیزم یه هفته است که دیگه کامل سینه خیز میری و  غلتیدنت هم تند تند شده ودور خونه رو غلت میزنی و دیگه هیچ چیزی از دستت در امون نیست علاقه خاصی هم به خوردن دست و آستین در حین تماشای تلویزیون داری و همچنان دست خوردن ادامه دارد...... اینجا هم از سیبیل هات خجالت کشیدی دستت رو نکردی دهنت دکترت این ماه گفته که آقا آریو میتونه فرنی رو شروع کنه تا رسیدیم خونه برات درست کردم  خیلی هم دوست داری شکمو جونم انشالله همیشه سالم و سلامت باشی که تمام آرزوی من سلامتی تویه دوستت دارم ...
8 آذر 1391

بادبانها رو بکشیییییییید

پسر نازم سلام وای که چقدر شیطون شدی ماشالله تازگی ها داری سعی میکنی سینه خیز بری یه کوچولو هم خودتو میکشی جلو و دوست داری همه چیز و برداری موقع غذا خوردن هم که نمیذاری من غذامو بخورم همش در حال گرفتن  قاشق و لیوان از دست منی عاشقتم شیطونک       ...
8 آبان 1391

آریو در سفر

گلکم سلام تو آخرین روزهای تابستون تونستیم یه مسافرت 4 روزه بریم شمال  خیلی خوش گذشت.تو هم پسر خوبی بودی و اذیت نکردی قربونت برم  اینم اریو و باباش ...
29 شهريور 1391

خوشگل موشگل من

پسرم این روزها مدام نگرانم نگران تو، از حادثه ها میترسم و این ترس باعث شده تو هم بیقرار بشی میترسم یک لحظه دستهای نرمت  رو ول کنم  اما لبخندت ...اون لبخند زیبات به من عشق به زندگی  میده کوچولوی دوست داشتنی من ،از خدا میخوام همیشه ی همیشه دلت شاد و نگاهت پر از امید باشه پسرکم اگه روزی اومد و من نبودم بدون همیشه عاشقت هستم حتی اگه نباشم دوستت دارم زندگی من     ...
27 شهريور 1391

آریوی واکسن زده

سلام عزیز دلم امروز رفتیم واکسن دو ماهگیت رو زدی . وای که قلبم هزار تیکه میشه وقتی گریه هات رو میبینم اولش داشتی بهم میخندیدی اما وقتی درد احساس کردی گریه  رو شروع کردی قشنگ روزگار من تو فقط بخند تموم گریه های دنیا واسه من فدای این نگاه مظلومت بشم   ...
4 شهريور 1391

بدون عنوان

آریوی نازم  اولین مسافرتت رو رفتی قربونت برم رفتیم سرعین کلی بهمون خوش گذشت البته تو اکثرا خواب بودی     ...
2 شهريور 1391

آریوی 5 کیلویی

 عزیزم با اومدنت زندگی من قشنگ تر شده یه نگات یه لبخندت حتی گریه هات  برای من طعم خوشبختی میده ازخدا میخوام تموم دردهای عالم رو به من بده اما تو یک دل درد ساده هم نگیری  عشقت رو با دنیا عوض نمیکنم  نفسم حالا شدی یه پسر تپلی 5 کیلویی و یه قد رشید 57 سانتی ...
24 مرداد 1391

بدون عنوان

پسر کوچولوی من تو 35 روزگی بازم برای کنترل بردمت دکتر وزنت شده 4200 قدت هم 54  اما نمیدونم چرا دکترت زیاد راضی نیست .آخه تو همش 2900 بودی به نظر من که کلی بزرگ شدی عزیزم جمعه خونه عمو ناصرت مهمون بودیم این خرس مهربون رو زن عموت بهت کادو داده عزیزکم دوستت دارم عزیز دوست داشتنی من ...
11 مرداد 1391